قلب عاشق خدا جایگاهی است پر از مهر و وفا/ عاشق خدا ز عشق سازد آن جایگاه با صفا/ قلب عاشق خدا پاک و مفدس است و آسمانی/ بدور از هر گونه ریایی و آلایشی و نا پاکی/ جای جای قلب عاشق روید جوانه های عشق/ تا ز آن جوانه های عشق طلب کند معشوق/ همدم و همرهش شود در همه جای این دنیا/ تا مبادا روزی معشوق دلربایش شود ز او جدا/ حفظ حرمت معشوق پاس دارد عاشق خدا / روز به روز به معشوقش عشق ورزد بی ریا/ قلب عاشق خدا باشد همچو کوه بلند و مرتفعی/ جای جای فضای فلبش روید جوانه عشق ملکوتی/ آبیاری کندعاشق جوانه ها را با چشمه مهر و محبت/ تا بدل به نهال تنومندی شود آن جوانه مهر و محبت/ عاشق خدا دائما کوشد و کند ز آن جوانه ها مراقبت/ تا که هیچ گونه آسیبی نرسد به آن جوانه های محبت / قلب عاشق خدا جایگاهی است زیبا و با صفا/ تا معشوق قدم نهد و لذت برد ز آن جای دلربا/ راضی و خشنود شود معشوق ز آن جای بی ریا/ رضایت معشوق باشدبزرگترین هدف عاشق خدا/ عاشق خدا آنقدر شود بی تاب ز عشق / دائما طلب کند عاشق خدا معشوق را با شوق/ زمانی گیرد آرام و قرار در کنار معشوقش/ تا معشوقش آن خدا پذیرا شود عشق عاشقش/ عاشق خدا داند راه و رسم عاشقی آن خدای یکتا/ ز عشق و شوریدگی نزدیک معشوق شود عاشق خدا/

تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |
دل بستن به خدا کند آدمی را دلگرم/ امیوار سازد و به دیگران کند رحم/ عادت به خدا و کلام الله کند ما را دگرگون/ لفظ آدمی ز خواندن کلام الله شود دگرگون/ دل بستن به خدای یکتا کند آذدمی را امیدوار / عشقی چو عشق الله کند قلبهای عاشق را تبدار/ با اتکا به الله نهراسیم ز نامرادیهای زمانه روزی/ ز جور و جفا فاصله گیریم نکنیم هرگز گناه در زندگی/ عادت پسندیده کند آدمی ز کبر و ریا و غرور دور هرگز به خود غره نشویم در زندگی و نگوییم زور/ عادت خوب و نیکو و پسندیده کند همه را مجذوب/ همه را به سوی خود کشد و کند قلبها را مغلوب/ عادت بد و نا پسند آدمی را سوق دهد به گناه/ دائما مرتکب گناه شود و همگی را کند گمراه/ ز عادت بد و ناپسند شویم وارد چاه متعفن گناه/ به قعرش فرو رویم راه فراری نداریم تا کنیم چاره/ عادت خوب و پسندیده دهد ادمی را به خدا انس/ رفیق و یار تنهایمان باشد ز خدایمان شویم مانوس/ ز عادت زشت و بد و ناپسند کنیم پرهیز در زندگی/ تا ز خدای یکتای بی همتا دور نشویم هرگز در زندگی/ خوی و خصلت بد آدمی را کند گرگ صفت و درنده/ سر راه همگان سبز شود آن بد هیبت و کند حمله/ خوی و خصلت خوب و پسندیده کند انسان را بخشنده/ مهر و محبت کند به همگی و شود بخشنده آن بنده/ همه راضی و خشنود شوند ز خصلت نیک و پسندیده/ مختص ائمه و اطهار باشد آن اخلاق نیک و پسندیده/ با عادت بد و ناپسند دهید اجازه به شیطان نابکار/ به هر سو که خود بخواهد بکشاند تو را آن جفا کار/ شوی همچو برده ای مطیع و رام در دست شیطان/ سوء استفاده ز تو برد و کند تو را گمراه و نادان/ گناه بد و آدمی را دور سازد ز جاده انسایت/ وارد گردابی کندتو را ز دامش نشوی راحت/

تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |
حکم چتر و سایبان مطمئن هستند والدین/ زیر بال و پرمطمئن خود می پرورند کودکان/ خود را وقت و بی وقت به آب و آتش زنند والدین/ تا مبادا خطری تهدید کند کودکان آن والدین/ زمان خطر شوند همچو عقابی تیز دندان/ به دندان تیز کشند و صیاد را کنند نالان// لحظه ای ز فرزندان نشوند غافل آن والدین/ تا که صیاد جامعه نا غافل صید نکند کودکان/ زمانی حادثه یا خطری تهدید کند آن فرزندان/ چون عقاب تیز چنگال بر سرش فرود آید آن زمان/ والدین متعهد با خطرات بسیار جنگ کنند در هر زمانی/ هر گز اجازه ندهند تا به کودکان آسیبی رسد در زندگانی/

تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |
اگر افتد سایه شوم ربا بر سر خانه ای صاحب خانه در عذاب افتد زآن بیگانه ای ربا بختکی شومی شود بر سر اهل خانه در عذاب افتند و غصه خورند ز آن بیگانه ربا باشد رزق و روزی ای توام با آه و ناله هرگز نتوانند هضمش کنند اهل آن خانه ربا شود غده ای چرکین و متعفن و بد بو عذاب دهد اهل خانه را نگیرند هرگز به آن خو

تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |
سکان کشتی سرنوشت را کند هدایت دانایی دور نگه دارد آن را زحادثه های شوم دریایی هرگز ندهیم سکان هدایت کشتی را به نادانی دانای زیرک داند چگونه رساند به ساحل امنی واژگون شود کشتی در دریای بیکران زمانی هدایت سکان کشتی را دهیم به دست نادانی راه را از چاه تشخیص ندهد درزندگی نادانی شروع راه دچار حادثه شوم شود در زندگانی

تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |
جهان آخرت کنند آدمی را ز غربالی تنگ جدا خوبان از بدان سوا شوند و روند سوی خدا به جهنم سوزان روند بدان سر افکنده و شرمسار زمان حیات مرتکب شدند گناه و معصیت بی شمار در آتش جهنم باید بسوزند و بسازند و دم نزنند چون آن بندگان زمان حیات به فکر آخرت نبودند جهان آخرت نتیجه اعمال امروزو فردای بنده است در یک به چشم به هم زدنی ز دستت رفته است جهان آخرت ز غربال تنگی جدا شوند آن بندگان همچو دانه های ریز و درشت سوا کنند آن بندگان پیمودن مسیر زندگی تا جهان آخرت باشد فرصتی خالق در اختیار مخلوق نهد تا که نکند معصیتی راه راست و صراط مستقیم رسد به خدای دانا راه کج هرگز نرساند بنده ای را به خدای توانا باید رود هر بنده خوب یا بدی به جهان آخرت بندگان صالح خدا از همدیگر می گیرند سبقت جهان آخرت جای که رود بدون استثناء هر بنده جواب اعمال نیک و بد پس دهد تا نشود شرمنده خوشا به حال کسی که انجام داده اعمال نیک و پسندیده دفتر اعمال به دست راستش دهند تا شود خشنود آن بنده سر بلند و با افتخار بیرون آمده ز آن امتحان الهی جایگاهی چو بهشت برین دهد وی را آن باریتعالی وای به حال گناهکاری که رود روزی به جهان آخرت دفتر اعمال به دست چپش دهند پر زگناه و معصیت ز معصیت و گناه سنگین شده توشه اخرت آن بنده سر آفکنده نزد حق تعالی رود دائما باشد شرمنده آتش سوزان جهنم باشد سزای آن بنده گناهکار تا زمانی که زنده بود توبه نکرد آن بنده جفاکار گذرعمر همچو باد می گذرد در زندگی با شدت قدر لحظه لحظه اش دانیم و همگی گیریم عبرت زمان حیات ذخیره کنیم اعمال نیک و پسندیده تا جهان آخرت نشویم نزد حق تعالی شرمنده

تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |
دوست خوب و دانا کتابی است ناخوانده تک تک صفحات راورق زنید وآن راخوانده با خبر شوی زراز واسرار نهانی آن فهیم دانا نادان یا که دانای دوست است آن فهیم توانا آنقدر در انتخاب دوست کنیم درزندگی دقت تا مبادا گیر دوستی افتد نامرد و نا مروت بعضی ز دوستان باشند در ظاهر دوست جاهلند و ز نادانی خود کنند شما را نیست خنجر به قلبت زند آن جاهل دوست در زندگی فریبت دهد بیرون برد ز راه راست در زندگی دوست دانا و عاقل و صبور باشد بهترین غنیمت حق تعالی مرحمت نمود با رافت به تو با مروت رفیق و همدم و همرهت شود در تنهایی و مشکلات یار و یاور غمخوار و همدمت شود ز همه خطرات قلب دوست و رفیق دانا باشد چو دریای بیکران به دور دستهای ناشناخته برد تو را آن مهربان دوست نادان ماری است سمی و خطرناک نا خود آگاه نیشت زند آن مار سمی و ترسناک

تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

 

میخوام

 

اسمون ابری دلمو

 

بازسازی کنم

 

ابر ها رو

 

پاک کنم و اونو

 

نقاشی کنم

 

روزا رو

 

ابی و افتابی کنم

 

شبها رو

 

پر ستاره و

 

مهتابی کنم

 

میخوام

 

تو ککهشون دلم

 

ستاره ها رو

 

نورانی کنم

 

افتابو

 

زرد و اونو نارنجی کنم

 

میخوام

 

کلبه دلمو

 

پاکسازی کنم

 

همه جای جای شو

 

گل افشانی کنم

 

وعدگاهی زیبا و

 

دوست داشتنی کنم

 

میخوام

 

تو آسکون دلم

 

عکستو

 

نقاشی کنم

 

صورت ماهتو

 

سرخ و سفید و

 

مهتابی کنم

 

میخوام

 

کنار لبت

 

خالکوبی کنم

 

نقطه عشقو

 

حکاکی کنم

 

میخوام

 

تو دلت

 

خودمو

 

جاسازی کنم

 

شکوه عشق

 

را جاودانی کنم

 

 

 

 

 

 




تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

 

 

 

دل 

 

تو برام

 

 یه جزیره

 

ناشناخته

 

می خواهم

 

بیام

 

تو دلت

 

اطراق کنم و 

 

اونو

 

کشف کنم.

 


 



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

 

تو

 

چهل تکه

 

احساسم

 

تکه ای که

 

درخشان و

 

برق نگاهش

 

دلمو گرم

 

و اروم میکنه

 

و به زندگی

 

امیدوار

 

تکه عشق!!!...ف.فتحی




تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

 

جاده

 

یه طرفه

 

عشق

 

ختم میشه

 

به بن بست

 

تنهایی

 

 

 





تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

 

 
زندگی رو
 
مثل دایره
 
دور خودت
 
محصور نکن
 
در عوض ان را
 
مثل جاده ای
 
زیبا ببین
 
که ارام ارام
 
داری
 
ان را
 
طی میکنی و
 
از زیباییهاش
 
لذت میبری
 

 


 




تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

 

 

 

  قدم زدن

 

تو کوچه

 

باغ خاطره ها

 

حس خاصی

 

رو برام

 

تداعی میکنه

 

وقتی

 

وارد کوچه ای

 

می شوم که

 

در ان جوانه

 

مهر و محبتی

 

تو دلم

 

شروع

 

برویدن

 

کرده بود 

 

و کم کم

 

تبدل به

 

درخت

 

تنومندی

 

 به نام

 

عشق

 

شده بود

 

مدتها

 

منو پابند

 

و مهمون

 

اون حال

 

و هوا

 
 

میکنه

 

 


 


 



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

 

قدم زدن
کناریار
تو جاده ی هموار
راز و نیاز با دلدار
کردن لحظات ناب را
  شکار
زیباترین
زمان دیدار 


 



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

ساز
زنگیتو
 برای
یه ریتیم ملایم
کوک کن
  اگه
تند باشه
سر درگم و
  اگر کند
باشه
ناامید
میشی
 
 



 




تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

قداست

عشق

ادمی را

از فرش

به عرش

میرساند



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

در کویری
برهوت
و بی آب و علف
سرابی هم
لحظه ای
غنیمت





تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

بغض

فرو خورده

در پس

یه لبخند

چه تلخ و

 دردناکِ

 



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

رد پای

خاطره
تنها

یادگار
ماست

بیایید

این رد پاها را

گِل گِلی

نکنیم



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

هلهله و
 شادی طبیعت
 پاییز
برای چیه
برای زوال ؟؟
نه
برای
یه رویش و
یه لبخند
دیگه به زندگیِ



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

پاییز را دوست نه برا دلتنگی هاش
پاییز را دوست دارم بخاطر مقاومت هاش
با اینکه در سرا شیبی زندگیه
باز زیباتر و با شکوه تر
میدرخشد و  
مقاومت میکند
تا که دیگر ......




تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

هر

کسی

نقاش

تابلو زندگی

خودشه



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

تا
نخواهیم
 همیشه
در جا میزنیم
 نقطه سر خطیم



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

پاییز
 هزار رنگ و
 هزار چهره
 سر حد
 اوج شکوه و
 زوال
 طبیعت..



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |


زمانی که
در اوج انتقامی
اگر گذشت کنی
لذت عفو رو
مثل اب زلالی
بکام میکشی


 



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

سختیها و مشکلات همون دست اندازه راه زندگی چجوری اگه دست اندازها رو با درایت رد کنی بسلامت بمقصد میرسی زندگی هم مثل همونه



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

در بعد زمان

همچو

پرنده ای

اسیرم و

خود را

به قفس زندگی

میکوبم

حال را به

گذشته

می سپارم و

نمی دانم

چگونه

خود را

ازاد سازم



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

چه بخواهم

چه نخواهم

مسافر

این راهم

سفری

با خاطرات

تلخ و شیرین

ولی همیشه

همراتم



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

 

من و یه
سکوت مطلق !
امواج متلاطم
دلم رو
چکار کنم که
این سکوت رو
میشکند و
  سر نهان
دل را
آشکار می سازد ....ف.فتحی


 



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

رکود خمودی میاره و جنبش نشاط !!!!!



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

سر نوشت

جامی ایست

پراز زهر یا که عسل

دانای زیرک داند

و خورد عسل

و نادان ز جهلش

سر کشد

جام زهر سهل.

 



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

بعضی وقتها خوشبختی مثل یه سراب زودگذر چجوری یهویی تو بیابون بی اب و علف برق اب چشماتو میگیره و وقتی هر چی جلوتر میری خبری نیست سراب است و سراب خوشبختی هم همونجوریه !!!!!!



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

 

اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ

لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُۆْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

 

 

 

اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

 

 

 

«خداست که معبودى جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبک او را فرو مى‌گیرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى‌داند. و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‌یابند. کرسى او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاى بزرگ.

در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست.

خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده‌اند. آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى‌برد. و [لى‌] کسانى که کفر ورزیده‌اند، سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند.»


 

 

 

 



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

 

میخوام

اسمون ابری دلمو

بازسازی کنم

ابر ها رو

پاک کنم و اونو

نقاشی کنم

روزا رو

ابی و افتابی کنم

شبها رو

پر ستاره و

مهتابی کنم

میخوام

تو ککهشون دلم

ستاره ها رو

نورانی کنم

اسم تو رو رو 

 زینت راه شیری کنم

میخوام

افتابو

زرد و  نارنجی کنم

میخوام

کلبه دلمو

پاکسازی کنم

همه جای جای شو

گل فشانی کنم

وعدگاهی زیبا و

دوست داشتنی کنم

میخوام

تو آسکون دلم

عکس تو رو رو

نقاشی کنم

صورت ماهتو

سرخ و سفید و

مهتابی کنم

میخوام

کنار لبت

خالکوبی کنم

نقطه عشقو

حکاکی کنم

میخوام

تو دلت

خودمو

جاسازی کنم

شکوه عشق

را جاودانی کنم

 

 

 

 

 

 



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

 

 

/justforallah

 



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |

 

 



تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : ف .فتحی |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد